قرمز همیشه انار نیست
مجموعه شعر
رؤیا شاه حسین زاده
چاپ اول 1388
ناشر: هنر رسانه اردیبهشت
تعداد مجموعه شعر هایی از این دست که خواننده را تحت تأثیر قرار دهد بسیار کم یافت می شود. خانم شاه حسین زاده در حالی مشغول انتشار دومین مجموعه شعر خویش است که مجموعه اولش به دلیل نبود نقد ادبی آنگونه که شایسته است معرفی نشده است. این مجموعه حاوی صد قطعه شعر مدرن به زبان فارسی است. خانم شاه حسین زاده به عنوان اولین تجربه گام موفقی برداشته است و جای تقدیر دارد. در شهری که بیشتر انجمن های شعر به نقد و بررسی اشعار ترکی اختصاص دارد و خانم شاه حسین زاده در این انجمن ها کمتر دیده می شود، انتشار مجموعه ای در این حد کمی شگفتی آور است. گرچه بسیاری از اشعار در این دفتر وجود دارد که می توانست نباشد و یا پس از نقد و اصلاح به چاپ برسد ولی وجود شعر هایی پخته از لحاظ فرم و اندیشه این عیب ها را می پوشاند و من در این نقد مختصر بیشتر از اینکه به ایرادات کتاب بپردازم دوست دارم به محاسن آن اشاره کنم و از دیگر دوستان می خواهم از زوایای دیگر به نقد این مجموعه بپردازند تا یک نقد همه جانبه با مشارکت تعداد بیشتری از دوستان صاحب نظر فراهم آید و این اقدام در باره آثار بعدی این شاعر و دیگر شاعران شهرمان صورت خواهد گرفت و هدف کمک به گسترش نقد و تعمیق اندیشه بین شاعران دیارمان است.
چند ویژگی در این مجموعه نظر مرا جلب کرد که به هر کدام از آنها بطور مختصر اشاره می کنم و قصدم بیشتر باز کردن زمینه بحث برای سایر دوستان است که در این گفتگو و گپ دوستانه شرکت کنند:
1- سادگی زبان و دوری هرگونه تکلف مجموعه را دلنشین کرده است:
بیا /این عصر جمعه را /عاشق هم باشیم/پیش از آنکه مرگ بیاید،
من برایت چایی بریزم؛/تو برایم/ شعر تازه ای.
زبان کاملا طبیعی است و از هرگونه ابهام ساختگی بدور است. همین حسن باعث می شود شعر در جان و دل خواننده بنشیند و او را به تفکر وادارد. مأموریت اصلی شعر نیز همین است که خواننده را برانگیزد و او را از روزمرگی برهاند و به مرتبۀ درک هستی برساند. براستی چه چیزی امثال خیام را شاعر جهانی کرده است؟ به جز همینگونه حرف ها که بیا این یک دم را که هستیم غنیمت شماریم؛ چرا که شاید فردا نباشیم:
گفتی: همیشه فرصت هست/ و ندیدی مرگ را/ که ار آن سوی شمشادها/ نگاه مان می کرد.
براستی آدم خیال می کند شاعر مرگ را که پشت شمشادها کمین کرده بود دیده است. و از قضا مرگ ناگهانی شریک زندگی شاعر اثبات کرد که او بیهوده نمی گفته است و این آمیزش تغزل با مرگ اندیشی از سر تفنن نبوده است.
2- دومین ویژگی همین مرگ اندیشی در بسیاری از اشعار این مجموعه است. مرگ اندیشی آنگونه که هایدگر می گوید یکی از راه های اصالت بخشیدن به زندگی است. انسان پرتاب شده به درون اشیاء در بسیاری مواقع میان چیزهایی که او را احاطه کرده اند گم می شود و خود شیئی می شود در میان اشیاء. انسان تنها زمانی از سایر موجودات متمایز می شود که می اندیشد. اگر می اندیشد پس هست؛ چرا که تنها ویژگی مهم انسان که او را از سایر موجودات متمایز می سازد همین توانایی اندیشیدن است. اما آدم ها همیشه نمی اندیشند و تنها درلحظات خاصی از زندگی در زندگی عمیق می شوند، مثلا زمانی که ناگهان با مرگ روبرو می شوند؛ البته این مرگ در وجود دیگران خود را به او می نمایاند. یا وقتی شعری می خوانند که آنها را به تفکر وا می دارد و یا زمانی کتابی پیرامون فلسفۀ هستی مطالعه می کنند. در اینگونه مواقع از روزمرگی رها می شوند و درمی یابند که باید تا دیر نشده کاری کنند و قدر لحظه را بدانند و از آن لذت ببرند. این تفکر در عرفان ما ریشۀ عمیقی دارد و شنیدن آن از زبان فیلسوفی چون هایدگر اهمیت آن را دو چندان می کند. در این مجموعه اینگونه اندیشه موج می زند: چنان آرام/ می خرامد مرگ/ در زندگی ت/ که نمی فهمی / کنار تو ایستاده اسنت.
بنابراین پیش از اینکه مرگ ما را از هم جدا کند بیا من برایت قهوه ای بریزم و تو برایم شعری بریز.
3- سومین ویژگی زنانه بودن اشعار است با رگه هایی از فمنیسم و بیزاری از جنس مرد که روح زنانۀ شاعر را درک نمی کند: به خانه برمی گردم/ هیچکس هم که نباشد/ ظرف های نشسته / ورخت های کثیف/ منتظرم هستند/ اشیا رنگ دانه های پوستم را/ می بلعند/ و من چه کودکانه دلخوشم/ به این که / خانه/ مثل دستۀ گل شده است...
در شعری دیگر او از سرنوشت زن سرزمین خود یاد می کند که در آنجا هیچ کوچه ای به نام هیچ زنی نیست اما بن بست ها فقط زن ها را می شناسند : در سرزمین من/ نام هیچ بیمارستانی مریم نیست/ تخت های زایشگاه ها اما/ پر از مریم های دردکشیده ای است/ که هیچ یک ، مسیحی را/ آبستن نیستند.
براستی باید از شاعر پرسید گناه کیست که زنان سرزمین او نجات دهنده ای را آبستن نیستند؟ بالاخره این نجات دهنده را چه کسی باید بزاید؟ غیر از زن؟
4- شعر های این مجموعه همگی با اندیشه گره خورده است و شاعر تجربه های عارفانۀ خود را از زندگی به شعر کشیده و نشان می دهد که او انسانی اندیشمند است و از رسالت شعر آگاهی دارد و شعر از نظر او تفنن نیست. شعر باز سرایی زندگی است در قالب کلمات. این مجموعه نشان می دهد که شاعر راه خود را یافته و امید می رود در آثار بعدی به قلمروهای تازه ای از شعر برسد و ما را در تجربه های خود سهیم نماید. برای این شاعر شهرمان آرزوی توفیق داریم و خوشحال تر می شویم اگر به زبان مردم شهر و دیارش نیز از او شعری بخوانیم که در آن مسایل خاص زیست بوم او منعکس شده باشد. در اینجا شعری از مجموعۀ (آخرین مکتوب عاشقانه من) برای نقد می گذاریم. امیدوارم این مجموعه آخرین مکتوب عاشقانۀ ایشان نباشد.
نو رویا شاه حسین زاده
جناب آقای محمدی سلام
آرزومند سلامتی و شادمانیتان هستم .
دو نعمت بزرگ که این روزها ،هر دو، کنار هم اگر باشند ،می توان گفت که ((خوشبختیم ))
از لطف شما به ((قرمز همیشه انار نیست ))سپاس .
نقدتان
را خواندم .امید که فعالیت فرهنگی ادبی موفقیت آمیزی را پیش رو داشته
باشید چرا که این شهر در کنار بسیاری محدودیت ها و کمبودها ،کمبود فضای جدی
نقد و ...را نیز همواره حس کرده است .
روزگاری در تعاریفی که از شعر
ارائه می شد ، وزن و قافیه و موسیقی و ..و ... و.. عمده ترین رکن های
تعریفهای ارائه شده بود ند. ارکانی که حتی اگر شعری از جوهره ی شعریت تهی
هم بود ، میتوانستند ظاهرش را به شعر شبیه کرده بسیاری از تهی بودنهای
درونی کلام شاعر را بپوشانند .
امروز اما، در جهان سپید شعرهای ما ،
چیزی به نام عروض و قافیه و ردیف و ...نیست که اگر شعریتی در نوشته هایمان
نبود بتوانیم لا اقل ظاهر سازی بکنیم و نام شعر روی حرفهایمان بگذاریم .
شعر امروز شبیه سربازیست که بدون ادوات و نیزه و تفنگ و سپر و شمشیر و...و...و...به جنگ می رود .
سربازی دست خالی
سربازی تنها
که فقط و فقط خودش است و خودش.
پس برای اثبات سرباز بودنش باید درون بسیار محکم و قویی داشته باشد .
رسالت این سرباز همین است که حرفش را –حسش را –حقش را و دیدگاه و نظرش را بیان کند و
و به گوش جهانش برساند .
امید که نوشته ها و حرفهای من هم از عهده ی این رسالت برایند .
نو
باسلام
نویسنده: ض- روشن سلام جناب محمدی با تشکر از شما به خاطر تلاشهایتان در شناساندن و نقد شاعران خوش ذوق این دیار نکته ای را شایسته ی یادآوری دانستم وآن اینکه برای یک منتقد یکی از بزرگترین آفتها آن است که شیفتگی به اثر یا در مواردی صاحب اثر به ویژه اگر آن شخص نام آور باشد ( که در این مورد خاص صدق نمی کند ) سبب آن گردد که او از عمل به وظیفه اش که همانا نقد منصفانه و به دور از حب و بغض با اشاره به نقاط قوت و ضعف باشد باز ماند و از عبارتهائی چون جهانی شدن و ... استفاده کند که هم خواننده و هم خود شاعر رابه گمراهی و گاه خوش خیالی بکشاند شعر هر قدر آمیخته به زبان احساس باشد زبان نقد همان قدر باید به منطق و عقل متکی گردد مطمئن هستم خانم شاه حسین زاده هم ستایش های اغراقانه را دوست ندارندمن ضمن تبریک به خانم شاه حسین زاده به خاطر زبان و اندیشه ی شاعرانه شان ؛ یاد آور می گردم با آنکه قبلا این شعر را چند بار در وبلاگ ایشان خوانده بودم اما با خوانش دوباره آن لذت مضاعف بردم با این حال نقد کتاب شعرشان را همچنان که شما هم یاد آوری کرده بودید به زمان مناسبتر که خود کتاب را در اختیار داشته باشم موکول می کنم پنجشنبه 27 بهمن ماه سال 1390 ساعت 7:54 PM
اورمو شاعیرلری وئبلاغینین فعالیتی باشلاناندا بیر اومود قیغیلجیمی اوره ییمی ایسیندیرمه یه باشلادی آمما بوایستیلیک چوخدا اوزون سورمه دی من اومود باغلامیشدیم بوتون ادبی اثرلر حاقیندا آنادیلیمیزده تنقیدی فیکیرلریمیز ایره لی سورولسون ! البته بو فیکیر اوجهتدن اهمیت داشاییردی کی، آنادیلیمیزده ادبی تنقیدی فیکیر سؤیله مک بیر او قده ر ده اؤزونه یئر آچمامیش وتورک دیللی ،فارس تحصیللی اهل ادب آداملاری حالا بئش جومله اؤز آنادیلینده ایفاده ائتمکدن قورخور،چکینیر،یادا تام عاجیزدیرلرچوخ آرزولاییردیم بووئبلاغدا بو بوشلوغو دولدورماق ایمکانی یارانیب لاکین اوخوم داشا دیدی!فارس دیلینده تنقیدی فیکیر سؤیله مک بیر اوقدرده هونر ساییلمز نییه کی، اللا ها شوکور اونلارجا (نقدادبی)کیتابلاری ایختیاریمیزدا وار/فایدالی اوزامان اولاردی کی،حؤرمتلی رویاخانیم شاه حسینی نین یارادیجیلیغی حاقدا تورک دیلینده فیکیر سؤیلنه ایدی/بو هم شاعیر اوچون تزه لیی اولاردی هم ده تنقیدچی اوچون اوکی قالدی رویا خانیمین شعری حاقدا شاعیر ایکی فاجئه نی بیر یئرده یاشاییر! ایکی دردی بیر جاندا داشاییر بیریندن خبرلی، دیگریندن خبرسیز!! ایکی قات حقارته اوغرامیش بیر شاعیر!! قادین جینسیندن اولدغو اوچون وآنادیلینده یازا بیلمه دیگی اوچون !ایکینجی حقارتی بیر چوخوموز دا داشاییب،یاشاییریق!آمما اویره شیب آلیشمیشیق عادتیمیز اولوب !آجیسینی دویموروق فاجیعه سی کناردان داها آرتیق گؤزه چارپیر!! عصیرلر بویو بیر قول کیمی آلینیب -ساتیلان حرمسرالاربزه کی اولان،محاربه لره سببکار کیمی سوچلان قادین البت کی یالنیز یاشادیغی قیساجاعؤمرونون آجیلارین اوموزلاریندا داشاماییر بلکه قرینه لر بویو نسیلدن-نسیله چکدیگی حسرتلر آیریلیقلار ایستکسیز عشقلرین ایتکین دوشموش آرزیلارینین دردلرینی ترنوم ائدیر وشعیر بوتون آخیجیلیغیلا تاریخین بوتون تکامول دوورلرینده قادینین یاشادیغی آجی حیاتدان سؤز آچیر !حؤرمتلی شاعیره میزه اوغورلار وآنادیلینه رغبت بسله مه یینی آرزیلاییرام جمعه 28 بهمن ماه سال 1390 ساعت 01:23 AM پاسخ: قسمت اول شعر فوق العاده قوی است و چیزی از یک شعر جهانی کم ندارد. شما اگرآن را به زبان انگلیسی برگردانید مخاطبان زیادی در سطح دنیا پیدا خواهد کرد. جهانی شدن آنگونه هم که فکر می کنیم چیز پیچیده ای نیست. حتی می توان یک مسألۀ بومی را طوری گفت که مخاطب جهانی پیدا کرد. مهم طرز بیان است و خانم شاه حسی زاده در بعضی از اشعارش از عهدۀ این امر برآمده و دلیلش همین که او دایما قلمرو ادراکش را توسعه می بخشد.
و اما عزیر د وستوم گول اندام جناب لارینا بیلیرسن کی من ده سن قدر آنا دیلیمیزه عشقیم وار و او دیلده شعر یازیرام. اما قراریمیز بودور کی بیر آز گئنیشلی باخاخ و ایلک تملیمیز شعر اولا نه دیل. شهرمیزده چوخلو عده شاعرلرمیز فارسجا شعر یازیر و بیز بونو دانابیلمه ریک. اونلارا اوز وئرمزسن هئچوقت سنه ساری گلمزلر و بو دیلیمیزه گؤره بیر خدمت دئییل. من ده اوللر فارسجا یازیردیم و ایندی ده هردن او دیلده یازیرام و بونون اشکالی نه دیر؟ شهریاردا فارسجا یازیردی و آخیردا اؤزونه قایتدی و بیر منظومه یازماق لا بورجونو اؤده دی. من امینم کی خانم شاه حسین زاده، او گئنیش باخیشلی انسان بیرگون کندینه قایداجاق. اما بو تحول یالنیز بیزلرله ارتباط یارادماق دا اوز وئره بیلر. او فضا دا نفس چکمه ده. سن داریخما و تلسمه.
شاهرخ رضوانی یکشنبه 30 بهمن ماه سال 1390 ساعت 10:05 PM
نویسنده: یانار نفدی بر شعر خانم شاه حسین زاده باسلام ـدرشعر احساس زنانه گی شاعر بیش از اندازه به چشم نمی خورد که قابل تقدیر میباشد. ـتعابیر شاعرانه در شعر وجود ندارد
واگر باشد هم برجسته نیستند که باعث میشود شعر از دیدگاه جوهره شعری ضعیف گردد. ـدرفصل دوم شاعر اصرار دارد تا تصویر
شخصی ذهنی خود را از پادشاهان که جوان هستند را به مخاطب تحمیل کند ولی مخاطب را
باید آزاد گذاشت تا تصاویر متفاوتی را تجربه کنند. نوشته شود. ـفصل چهارم شعر بکلی حشواست وهیچ تناسبی با بقیه شعر ندارد که لطمه به شعر میزند وباید کلا برداشته شود.چون در فصلهای بالا سخن از یک عشق با تجربه های متفاوت است ولی در این فصل عشق وجود ندارد وروایت وخبریک عاشق از یک رویداد ساده میباشد. وخود شاعر نیز فصل پنجم را حسن تعلیلی برای این ادعا آورده است. ـشاعر تلاش کرده که با استفاده از
ضمیر اول شخص شعررا از حالت توصیف وروایی در آورد که این اتفاق به هیچ عنوان
نیفتاده است
. دوشنبه 1 اسفند ماه سال 1390 ساعت 1:38 PM
نویسنده
با سلام : بنده در رابطه با شعر سفید چندان تخصص ندارم و صاحب نظر نیستم که نظری قابل توجه بدهم اما همین قدر می دانم که شعر خانم شاه حسین زاده شعری است که ما در شعر کلاسیک به آن سهل ممتنع می گوییم زیرا در عین سادگی و روانی دارای عمق معنی می باشد و عنصر عاطفه به حد کمال خود را نشان می دهد و بی شک همان سخن از دل برآمده است که بر دل می نشیند چند سال پیش به محض اینکه کتاب ایشان را به دست گرفته و اولین شعرش را خواندم چنان جاذبه ای داشت که مطالعه را تا حدود نصف کتاب ادامه دادم و در نوبت بعدی نصف دیگرش را خواندم و این از مشخصات یک کتاب عالی است ضمن آرزوی توفیق به این شاعر جوان و توانا بی تعارف می گویم که آینده ای بسیار روشن در انتظار ایشان است. یکشنبه 7 اسفند ماه سال 1390 ساعت 00:47 AM
نقد شعر خانم شاه حسین زاده را به
زمانی که کتابش را در اختیار داشته باشیم موکول کرده بودم اما اصرار جناب محمدی بر
نوشتن نقدی در مورد شعر حاضر برآنم داشت چند نکته ای را یادآور شوم . با این توضیح
واضحات که اشاره بر مواردی در شعر به هیچ وجه نافی ارزشهای شعر و توانائی های شاعر
ارجمند نیست و این اشارات تنها نظراتی شخصی مبتنی بر عقایدی شخصی ( و
احتمالاًنادرست) است
: بخش 1- زن ، همچون وسیله ای در اختیار مردان یا جامعه مردسالار. هر بخش ، عبارت های تکراری خاص خود را دارد ( بخش اول با عبارت :شاید... بخش دوم با :به گمانم...بخش سوم با معشوق مرا...و بخش آخر با گمان می کنم )... در هر قسمت گزاره و خبری به چند
صورت تکرار می شود و شاید نظر دوستانی که بر اطناب شعر تأکید دارند از این زاویه
چندان ناصحیح نباشد. "نسبم شاید برسد / به گیاهی در هند به سفالینه ای از خک سیلک /نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد" آیا گزاره ها شبیه هم نیستند؟ آیا هر دو در یک فضا و از یک تردید سخن نمی گویند؟ شاعر در هر بخش به زیبائی چند
موقعیت را بیان می کند و انگاه ضربه خود را با شدت بر مخاطبانش ( و شاید بر صورت
معتقدان به مرد سالاری) می کوبد .مثلا: به گمانم بازرگانی .... به گمانم ... و
سرانجام ضربه نهائی: شک دارم که مرا تنها تو زاده باشی مادر! -اگر چه شعر وزن و قافیه سنتی و
کلاسیک را بر دوش ندارد اما موسیقی نهفته در
متن کلمات بار موسیقائی و خوش آهنگی شعر را به خوبی حمل می کند و شعر را گام های زیاد
از نثر معمول بالاتر می برد. -با همه این توصیفات شعر خانم شاه
حسین زاده گام های زیادی از دیگر شاعران زن شهرمان فراتر است و برایشان آرزوی
توفیق بیشتر دارم. یکشنبه 7 اسفند ماه سال 1390 ساعت 2:20 PM
نویسنده: کروب رضایی سلام دوستان شاعر ارومیه در گذر از صفحات وب به جستجوی شاعران ارومیه پرداختم گرچه از مدت ها قبل نام و اشعار سرکار خانم شاه حسین زاده برایم اشنا بود اما با دوباره خوانی مطالب لذت بیشتری بردم و همچنین نقد فنی جناب محمدی عزیز باری ما هم به شهر شما آمدیم و بعد
از سالهای بسیار دور به شهری که روزگاری در آن کلاس اول ابتدایی را گذرانده بودم
رسیدم اما همه چیز عوض شده و کوچه کوچک ما در ازدحام انبوه شهر گم شده با درود و احترام کروب رضایی سه شنبه 15 فروردین ماه سال 1391 ساعت 7:48 PM
از اینکه به وبلاگ ما سر زده و یادداشت گذاشته اید تشکر می کنیم و برای تان آرزوی موفقیت داریم. امید که رابطه تان با ما همیشه برقرار باشد. روزهای چهارشنبه ساعت 5 عصر جلسات شعر خوانی در محل انجمن ادبی حوزه هنری ( انجمن ادبی صفی الدین اورموی)واقع در جنب استانداری طبقه بالای سینما برگزار می شود. ضمنا اگر شماره تلفن حود را به نحوی به ما برسانید با شما تماس می گیریم و دعوت می کنیم تا در دیگر محافل ادبی این شهر شرکت کنید.
| ||||||
بولـــــود کیمین دولو یاغ، سیل سوپور بو آن شهری
یوبانما سئوگیلی تئز گل، آلیرگومان شهـــــــــــری
اوزاق گـــــــــؤروب سنی یاللاه دییه دییه شیـــطان
گلیبـــدی میدانا ییخسین بو یوخلایان شهـــــــــــری
یئتیـــــــر! یئتیش باری سن بیزلرین یامان حالینا
یئتیر کی یاندیریری شاختا،قار ،بوران شهـــــــری
دا بوشـــــــــلا جومعانی هرلحظه تانری نین گونودور
زامانلارین ییه سی ! گل اویات یاتان شهــــــــری
سوکوت کؤچه ر گؤیه ره ر کؤنلومیزده شن گولوموز
باخــیشلارین ایه دیندیرسه مهریبان شهــــــــــــری
بولـــــود کیمین دولو یاغ، سیل سوپور دومان شهری
یوبانما سئوگیلی باخ بیر ! آلیرگومان شهـــــــــــری
اوزاق گـــــــــؤروب سنی یاللاه دییه دییه شیـــطان
گلیبـــدی میدانا ییخسین بو یوخلایان شهـــــــــــری
یئتیـــــــر! یئتیش باری سن بیزلرین یامان حالینا
یئتیر داغلایری شاختا،قار ،بوران شهـــــــری
دا بوشـــــــــلا جومعانی هرشنبه تانرین گونودور
زامانلارین ییه سی ! گل دبرت بیر آن شهــــــــری
سوکوت کوچه ر گویه رر گویلوموزده شن گولوموز
باخــیشلارین ایه دیندیرسه مهریبان شهــــــــــــــری
یانار ـ همای پناه
کریم گول اندام
اولا ارشد بی-ین یازدیغی شعر
ین آخیر کوپلئتی ( وبیر معنالی شعر یازیلیر داغدا،داشدا، اووچونون اوره
یینده)مجلیسده جمعین دوزه لیش نظرلریندن سونرا یازیلیب ووبلاگا قویولوب /
ایکینجی بوکی،من مجلیسده دئدییم کیمی ارشد بی-ین شعری حددیندن آرتیق
اوزانیب ومعنی چاتیشمازلیغی وار واونو چوخ قیساوییغینجام شکیلده یازماق
ممکون دور اورنک اولاراق شعری مضمون باخیمیندان ایجاز ائدیب مجلیسده
اوخودوم ارشد بی بینمه دی وسؤیله دی بو منیم دئییل سنین شعرین وفیکریندی!من
سه اوشعری بئله بیر ایضاحلا(حؤرمتلی دوستوم ارشد محمدی نین دوشونجه سیندن
یارارلاناراق) یازیب اؤز وبلاگیمدا قویدوم! بیلدییینیز قده ر منده مضمون
قیتلیغی یوخدور بس بوسورولن ادعا ارشدبی-ین طرفیندن حتی شوخلوق ایچون
ده اولسا تام یئرسیز گؤرونور !جناب ضیائی دا یاخشی بیلیر شاعیر شاعیردن
ایلهام آلار ،قیدالانیب، استیقبال یازار،تاثیر گؤتورر، تضمین ائدرمن تکجه
ایسته میشم گؤسته رم کی،بیر شعری داها آز کلمه لر له یازماق ممکون اولان
دیربوردا هانسی تپ-چئویر ائتمکدن ومضمون قاپماقدان سؤز گئدیر ؟؟!!دوستلار
بیر آز صادیق اولاق! اوپورهم سیزی
بیلمیرم استاد گل اندام نان نئجور تشکر ائدم بحثه قاتیلدیغی اوچون و نه
تهر اونون قلبینده کی پاسی سیلم. منیم شعریم نن الهام آلیب شعر یازیب سیز
بو منیم اوچون بویوک فخر دیر و من او بابت دن ناراحت دگیلم .لاپ بئله امین
اول. اینجیمیش اولسان عذر دیله ییرم. البته کی صادق ایز. منیم قصدیم
یالنیز ایکی شعری مقایسه ائدیب و بئله لیک له نقد ساحه سینده بیر بحث
باشلاماق دیر. یازدیغیم شعردن دفاع ائله مه ییم یالنیز اوندا اولان شعریته
گؤره دیر کی سیز اونو دانیرسیز و بو شعر منیم اؤزومون کی ده اولماسایدی ینه
ده اوننان دفاع ائلیه جگیدیم. معنا جهتیندن اونو یوزماق اولار. اجتماعی ده
اولا بیلر. عین حالدا اوندا طبیعته گؤره ایلگی لیک وار. خشونته قارشی
چئخیر. انسانی گؤزل لیگه دعوت ائدیر. بیچیم باخیمین نان دا اوندا تصویر
وار. شعار وئریلمیر. چوخ دا اوزون دگیل. اوزون دا اولسا شاعرین گناهی دگیل.
شعر اوجور ایجاب ائدیر. سن اؤزون یازدیغین شعرده اونو قسسادیب سان.
شعریتی کورلانیب. تصویری پؤزولوب. شعارا تبدیل اولوب. منیم سؤزوم بودور.
سیزین آنا دیلیمیزده یئرینیزی هامی بیلیر و منده بیلیرم و چوخ دا سنین نقد
لرین نن فایدالانمیشام. ائله بو شعرده ده بعضی نقدلریزی قبول ائدیب و اوندا
ال گزدیرمیشم. اما شعر یالنیز دیل دگیل. بو شعری من هر هانسی دیله چئویرسم
شعریتی نی الدن وئرمز. اما سن یازان شعرده قافیه نی پؤزارساق شعر
آخسایاجاق. من تنقید دن قاچمیرام. لازم اولان یئرده باش اییرم. اما بورادا
اؤز نظریمی صادق بیلیرم. سیزی اوره ک دن سئویرم.
شعیرینده ایسه بوپارادوکسو بوراحتچیلیکله آلماق اولمور ! دوستلارین نظرینی بیلمک فایدالی اولاجاق
01:17 AM
پاسخ:
سئوگیلی کریم معلمه مرحبالار. وئردیگین ایضاح یازدیقین شعرده صادق دیر، اما منیم شعریمده اشاره ائله دیگین پارادوکس یالنیز بیر طرف قضیه دیر. اوچونون گؤزونون آچیلماسین نان سونرا باش وئرن حادثه یعنی بیر شعرین یازیلماسی داغ داشدا منیم شعریمده مرکزیت تاپیر، و هابئله اووچونون وورغون لوغو و اونون اوولا بیرلیکده اویناماسی و بو اویون دا اولان ایهام نظریمده دیر. شعر یالنیز سن اشاره ائله دیگین پارادوکس دا دایانمیر و درین له شیر. سن یازان شعری مخاطب بیر یول دینله مک له باشا دوشور اما گؤردویون کیمی انجمن ده اولان دوست لار من اوخودوغوم شعری باشا دوشمه دیلر. و اونو دفعه لر اوخویوب با ره سینده فیکیرلشمک لازم اولور و بیر اصیل شعر بئله اولمالی دیر. بونلار هامسی تکجه معنایا باغلی بیر فرق لر دیر یوخسام فرم باخیمیندان دا البته کی سن یازان شعر دانیشیق شکلینده بیان اولور یعنی نثری نن بیر اوقدر فرقی یوخدور. اما بو بیرینده شعر تصویرله ایرلی گئدیر؛ یعنی اونو فیلمه چکمک اولار. بیر اوچو تفگینی گؤتورب همیشه کی کیمی شیکارا چئخیر. او گونده لیک احیتیاجی اوچون یوخ بلکه تفریح اوچون شیکار ائیلیر، نیه کی بو عصرده شیکار یالنیز بیر تفریح سایلییر. شیکار ائتمک شاید انسانین قدیم دورام لاردان ( شیکار عصرین نن) یادگار قالمیش بیر عادت دیر کی هنوز اونو ترک ائتمه میش دیر و گناهسیز حیوانلارین جانی آلماقدان لذت آپارییر. اما بیر گون شیکارینی هدفلین لحظه بیردن بیره اوون گؤزلیگی نی دویور و اؤزونه گلیر و یا اؤزونن گئدیر. یعنی وحشی اؤزلوگونو اونودور و شفقت لی بیر دونا دوشور. بو حادثه اونو آلت اوست ائلیر و اوودا بونو دوشونور و سئوینجیندن آتلیب اویناقلیر و اووچو دا اوو لا برابر یایلیم دا رقصه باشلاییر. ( یایلیم هم چراگاه و هم گولـله آتیلماق معناسیندادیر) . سانکی اوو اؤز گؤزللیگی ایله خشونته غالب گلیر و اوچونو مات قویور یعنی اونو حیران ائدیر و یا اونو اودور. شعر لایه لایه دیر و هر قات دا بیر معنا تاپماق اولور. یالنیز بیلمیرم نه دن اؤز یازدیقی نی اونا اوستون بیلیرسن. دوشونه بیلمیرم. اینان کی اگر بو شعری سن ده یازمیش اولاسایدین ائله بو سؤزلری اونون باره سینده یازاجایدیم. منده گؤزلورم دوست لار نظر وئرسین لر.